همه ما گاهی مضطرب می شویم و این اضطراب کمک مان می کند از مخمصه ها بیرون بیاییم. اما اضطرابی که گاهی ناجی مان می شود، می تواند بلای جانمان هم باشد. آدم هایی که به «اضطراب منتشره» دچار هستند، آن قدر درگیر می شوند که منطقی فکر کردن برای شان دشوار می شود. آنها همیشه نگرانند. وقتی همسرشان تلفن را جواب نمی دهد، فکر می کنند جانش را از دست داده.
عاطفه کیانی نژاد، روانشناس به شما می گوید که این اختلال از کجا می آید و در برخورد با آن چه باید بکنید.
بلا در کمین است
فکری که همیشه با مبتلایان به این اضطراب همراه است، این است که «اگر من دچار یک مشکل شوم، نمی توانم از پسش بربیایم.» این آدم ها نه تنها نگران آسیب دیدن خودشان هستند، بلکه از آسیبی که تصور می کنند قرار است به دیگران هم برسد، می ترسند و گاهی حتی با این ترس، زندگی خودشان و نزدیکان شان را مختل می کنند.
به تو شک ندارم؛ ولی می ترسم
کسانی که به اضطراب منتشره دچارند، مدام دیگران را چک می کنند. اگر این افراد با کسی تماس بگیرند و پاسخی دریافت نکنند، به شدت با افکار منفی درگیر می شوند و برای بیرون آمدن از این حال، آن قدر شماره را می گیرند و زنگ می زنند که بالاخره پاسخی دریافت کنند. شاید تصور کنید که چنین فردی کنترلگر و متعصب است اما واقعیت این است که ترس های غیر منطقی و غیر قابل توجیه او باعث می شود رفتارهای کنترلگرانه را به نمایش بگذارد.
دنبال همدست می گردند
گاهی آدم های مضطرب برای کم کردن اضطراب شان، دیگران را با خود همدست می کنند. خانمی که مدام به شوهرش می گوید نکند دیر برسیم، باعث می شود که حتی در صورت منطقی نبودن این ترس، همسرش بیشتر عجله کند و به اضطراب دچار شود. اگر با چنین فردی زندگی می کنید، مراقب باشید که ویروسی نشوید.
حتی انجام کارهای روزمره هم برای فردی که به اضطراب منتشره دچار شده، اضطراب آور است. او مدام با فکرهایی چون «نکند غذایم خراب شود!» و … درگیر است. جالب اینجاست که همیشه اتفاقی که آنها را مضطرب می کند، فاجعه آفرین نیست. یک فرد سالم می تواند بپذیرد که خراب شدن غذا مشکل خاص و جبران ناپذیری را ایجاد نمی کند، اما افرادی که دچار اضطراب منتشره هستند، نمی توانند به این ماجرا منطقی نگاه کنند و این واقعیت را که بحرانی که در ذهن شان ساخته اند، واقعا بحران نیست، بپذیرند.
این افراد به اشتباه فکر می کنند که با این اضطراب، می توانند وقایع را کنترل کنند. برای مثال، فردی که به اضطراب منتشره دچار است و به شدت نگران تصادف کردن است، این توجیه را بیان می کند که من با احتیاط کردن از جانم تا امروز محافظت کرده ام و اگر استرس را کنار بگذارم، جانم به خطر می افتد. آنها می ترسند با کنار گذاشتن اضطراب، در دام خطرهایی که در کمین شان نشسته بیفتند.
مددکار شوید
به فردی که دچار اضطراب منتشره است کمک کنید تا بپذیرد که همه اتفاق ها قابل کنترل شدن نیستند و حتی افرادی که با تمام توان شان، شرایط را در کنترل خود دارند هم ممکن است تصادف کنند یا در خیابان کیف شان دزدیده شود.
اگر آدم های مضطرب تا اندازه ای خودشان را به مسیر زندگی بسپارند، حال شان بهتر می شود؛ اما نباید از یاد ببرید که این اتفاق همیشه تحت کنترل شان نیست و گاهی بدون کمک متخصصان از پس آزاد کردن فکرشان و سر سپردن به جریان زندگی بر نمی آیند. پس در این صورت به آنها برای پیدا کردن یک روانشناس کارآزموده و شرکت کردن در جلسات درمان کمک کنید.