این عکس یادگاری یکی از تلخ ترین صحنه های سیاسی است که در تاریخ ایران کشور ثبت خواهد شد. ماجرای این عکس مساله برجام و هسته ای و موگرینی نیست. مساله هیجان زننده ایست که در دل این تصویر نهفته است. چه بسا عکس یادگاری هم منعی نداشت؛ با بدتر از موگرینی هم منع نداشت.
متاسفانه این عکس اصلا سیاسی نیست. ای کاش می شد از این عکس برداشت سیاسی کرد؛ مثل اینکه عطش سیاسی برای عکس یادگاری با موافقان برجام. اما اینطور نیست و این برداشت خطاست. این عکس یک تحقیر ملیست نه به جهت اینکه با “میاندار برجام” به یادگار مانده است؛ بلکه حقارتش به جهت “هیجان خود کم پنداری” است.
یکی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی حاضر در این عکس که گویا در زمان عکس گرفتن زشتی رفتارش را درک نکرده است، با دیدن تصاویر مجبور به عذرخواهی شد. اما عذرخواهی از چه چیز؟ اتفاقا هیچ خطائی صورت نگرفته است. این عکس منویات قلبی و خصائص درونی است که در یک بزنگاه خودش را نشان داده است. خطائی نیست که عرض اعتذار ببرد. کسی که ترسید رنگش زرد می شود. از زردی رنگ که عذرخواهی نمی کنند.
درون مان چه خبر است که چنین سراسیمه شدیم که نکند از قاب عکس جا بمانیم؟
نماینده مجلسشورای اسلامی ، نماینده ملت است. این عکس ها تصویر ملت ماست؟ ملت ما اینگونه اند؟ کرامت و عزت نفس و علو هویتی مردم ما چنین است؟
خواستم بنویسم این عکس ها را دست به دست کنید تا همگان باخبر شوند که در خانه شان چه خبرست؛ اما نگران شدم خدای نکرده این عکس ها دست پدران و مادران شهدا بیافتد. غصه نمی خورند؟ رنج نمی کشند؟ احساس حقارت نمی کنند؟
ای کاش سطح اختلاف با این مجلس شبیه مجلس ششم بود. ای کاش دعوای هر روزمان سیاسی بود. کاش سر اولویت آزادی یا عدالت بحث می کردیم. اما این مجلس یکبار برای دفاع دختر از حقوق نجومی پدر خبرساز می شود. یکبار شکستن دماغ مامور قانون. حالا هم هیجان مشمئز کننده برای عکس یادگاری.
چه اتفاقی افتاده است؟
آن قدیم ها نگران “انحراف سیاسی” مسئولین بودیم و حالا نگران “کوتاهی سیاسی” شان. بماند در تاریخ که اینها نتیجه رای دادن با “تکرار می کنم…” است.