نامه های یک فرشته 3 مارلی و اق داداش بهادر

نامه های یک فرشته 3 مارلی و اق داداش بهادر

سلامی گرم از مارلی به داداش باها چه میکنی ؟

من خوبم همچنان اتیش میسوزونم.

ننه و خالم هر روز منو شونه میکنن.

چشم تو رو دور دیدن منم هیچی نمیگم بهشون. این ننم میگیره منو کلم و دمم رو هی برس میکشه. بهم میگن هپلی نگرد. اما من بهشون گوش نمیدم که. فورا خودمو لیس میزنم .اخه میدونم داداش

باها تو منو هپلی دوست داری.:

. خلاصه که داداش جون از کنسرو و اینا خبری نیست.

نمیدن بی انصافا. باز خالم بعضی وقتها دلش به حالم میسوزه

اما ننم انگار پادگانه

:. کلی میو میو های جدید یاد گرفتم بیا واست بخونم. ای نامه ای که میروی به سویش از جانب من بلیس پیشونیش. دوستدار کپلی تو مارلی :feet::hearts: