کارآفرینان افرادی ریسک پذیر هستند که کمبود منابع انگیزه ی آنها برای ایجاد کسب و کار را از بین نمی برد. این افراد با ترکیب منابع موجود و بعضا بی استفاده مفهومی جدید خلق میکنند (مانند ایجاد اشیاء مختلف با استفاده از قوطی های نوشابه) و یا با استفاده از منابع موجود به صورت چند جانبه، کسب و کار خود را ایجاد می کنند.
یکی از مراحل حساس و حیاتی در فرآیند کارآفرینی، مسیر تبدیل یک ایده ی خام و اولیه به یک کسب و کار سود آور است. در حقیقت چگونگی طی کردن این مسیر و انجام اقدامات درست و سنجیده در این فرآیند یکی از مولفه های اصلی در افزایش احتمال موفقیت یک کارآفرین است. بسیاری از افراد با اجرایی کردن یک ایده ی خام و نارس، خود را در معرض شکست قرار می دهند، همین امر موجب می شود این افراد با توجه به شکستی که متحمل شده اند، در آینده با احتمال کمتری به سمت کارآفرین شدن حرکت کنند.
در این بین کارآفرینان از روش های مختلفی جهت شناسایی و چگونگی تبدیل یک ایده ی خام به یک فرصت ناب و جهت دهی آن به سمت ایجاد یک کسب و کار استفاده می کنند. یکی از مهمترین این روش ها از سوی پژوهشگری به نام لامپکین در سال ۲۰۰۵ میلادی مطرح و مدل سازی شد.
بر اساس نظر ایشان، کارآفرینان دو فاز اصلی را در این فرآیند دنبال می کنند؛ فاز اول کشف فرصت نام دارد. در این فاز فرد به دنبال نظام مند کردن ایده ی ذهنی خود و تبدیل آن به یک فرصت ناب و سنجیده می باشد. این فاز خود از سه مرحله ی آماده سازی، حفاظت از جنین و درک مفهوم تشکیل شده است. فاز دوم مربوط به شکل دهی فرصت شناسایی شده به سمت ایجاد کسب و کار است. در این فاز، فرد طی دو مرحله به ارزیابی فرصت در شرایط واقعی و توجه به جزییات آن می پردازد. در ادامه به اختصار در مورد هریک از مراحل توضیجاتی آورده شده است.
مرحله اول، مرحله ی آماده سازی ذهنی می باشد. در این مرحله فرد اغلب بر اساس تجربه و دانش پیشین خود از بازاری که در آن فعال است و یا به آن شناخت دارد، ایده ی اولیه را به صورت ناخودآگاه و یا خودآگاه در ذهن خود ایجاد می کند. ایده ی اولیه و خام ممکن است با تفکر هدفمند و یا به صورت کاملا اتفاقی به ذهن فرد خطور کند. نکته ی حائز اهمیت این است که صرف مدت زمان زیاد در این مرحله، غالبا باعث از دست رفتن آن ایده و اجرایی شدن آن توسط سایرین خواهد شد چیزی که احتمالا بارها از اطرافیان خود در مورد ایده هایشان شنیده اید.
در مرحله ی دوم مفهوم ایجاد شده و نارس مرحله ی قبل، پرورش یافته و مورد حفاظت قرار می گیرد. در این مرحله ممکن است فرد کارآفرین با یک برآورد سریع از شرایط، عملی بودن و یا نبودن آن ایده را شناسایی کند و در صورتی که شرایط اجرایی شدن ایده فراهم نباشد، آن ایده از بین می رود. به طور مثال فرد با یک برآورد سریع متوجه می شود که اجرایی شدن ایده اش به ۲۰۰ میلیون تومان نیاز دارد و تحت هیچ شرایطی امکان فراهم شدن آن وجه وجود ندارد پس در همین مرحله و بدون هیچ هزینه ای ایده از بین می رود.
مرحله ی سوم به مرحله ی ” آهـــا و یافتم ” مشهور است. در این مرحله فرد با بررسی برخی از جوانب و تفکر عمیق تر بر مفهوم ایجاد شده، به درک جامع تری از مفهوم دست پیدا می کند. در این مرحله فرد میداند که از چه روش هایی به تامین مالی خواهد پرداخت و به طور کلی کدام قسمت بازار هدف را پوشش می دهد. البته هنوز کاری به صورت عملی انجام نشده است.
در مرحله ی چهارم فرد به ارزیابی شرایط کسب و کار می پردازد. وی با بازارگردی و مشاهده ی محصولات مشابه و رقبا به امکان سنجی می پردازد. فرد کارآفرین در این مرحله ممکن است با یک نمونه ی محصول اولیه، قسمت کوچکی از بازار را مورد آزمایش قرار دهد.
مرحله پنجم مرحله ی پرداختن به جزییات باقی مانده است. در این مرحله فرد منابع مورد نیاز را جمع آوری کرده، تجهیزات و محل فیزیکی مورد نیاز را تهیه می کند و به عبارت دیگر از فردا کسب و کار را اجرایی می نماید.
نکته حائز اهمیت در مورد این مدل این است که فرد ممکن است در هر مرحله از این فرآیند بر اساس یافته های جدید، به مراحل قبل بازگردد. همین امر باعث تقویت ایده می شود و در نتیجه احتمال شکست کارآفرین را کم تر می کند.