در ادامه میخواهیم 10 عبارتی را به شما بگوییم که اگر آنها را در محل کار از مدیر خود شنیدید، وقت آن رسیده به دنبال کار باشید. ده جملهای که فقط کارفرمایان بد و نالایق ممکن است به زبان بیاورند:
همه میدانند که یک مدیر تمام سیاستهای یک شرکت را شکل نمیدهد، اما این بدان معنی نیست که باید کورکورانه قوانینی را اجرا کند که هیچ معنا و مفهومی ندارند. اگر متوجه تناقض در سیاست شرکت شدید یا فهمیدید که چرا موقعیت شما باید یک استثناء در قوانین استاندارد باشد، این وظیفه رئیس شما است که مسئله را برای رسیدگی به شخص مربوطه ارجاع دهد. اگر مدیر شما این کار را نکرد، احتمالاً دلیلش آن است که از اثرات بعد از آن میترسد و بنابراین او کسی نیست که شایسته استعدادهای شما باشد.
شعار مدیران ترسو در هر محل کاری. معنی این جمله آن است که «از من نخواهید به اندازه یک انسان فهیم ارتقاء پیدا کنم، چون نمیتوانم. ترس تمام وجودم را گرفته و باید سعی کنم شما را هم بترسانم- آن هم با تهدید شما به اخراج کردن!»
وقتی مدیر شما یک هدف غیرممکن را برای شما مطرح میکند، و بعد هم نمیخواهد به دنبال بهترین راه برای رسیدن به آن هدف باشد، یعنی این که آنها تنها به یک چیز اهمیت میدهند. آنها نگرانند که اگر به هدفشان نرسند از جانب مدیران خودشان استنطاق شوند و به دردسر بیافتند، به همین دلیل به جای آن که در مورد نحوه انجام کار هدایتتان کنند، سعی میکنند شما را در مورد رسیدن به هدف بترسانند.
وقتی از ناسازگاری معقول و منطقی بین زمانبندی کاری و زندگی شخصی خودتان سخن میگویید، مدیر بد میگوید «به نظر میرسد مشکل خودتان باشد». مدیری که برای تعهدات خارج از کار شما هیچ ارزشی قائل نباشد، کسی نیست که بتواند در درازمدت فرصت و امکانات برای شما فراهم نماید. شما سزاوار مدیری هستید که بداند زندگی خارج از کار شما حداقل به اندازه کارهایی که در رابطه با شغل خود انجام میدهید، مهم است.
مدیرانی که بسیار ترسو هستند و نمیتوانند تحمل کنند که یکی از زیردستانشان ایدهی بهتری را ارائه دهد، به پیشنهادات شما گوش نخواهند داد. درعوض آنها به شما میگویند «اگر نظر شما را خواستم خبرتان میکنم!» این هم از تکه کلامهای محبوب مدیران بیکفایت است که نباید مسئول هدایت دیگران باشند – بهخصوص شما.
وقتی یک مدیر نالایق به خاطر آنچه که شما میگویید یا انجام میدهید، خونسردی خود را از دست میدهد و خلق و خویش عوض میشود، در تلاش برای دفاع از خود میگوید «شما خوششانس هستید که شغل دارید!» البته این درست نیست. شغل داشتن ربطی به خوششانس بودن ندارد.
شاید زمانی در عصر صنعتی اگر به کارمندان میگفتید «مشکلات را برایم نیاورید – راهحلها را بیاورید» معنا و مفهومی داشت، اما در حال حاضر بیمعنی و مهمل است و نشان میدهد مدیر فاقد تجربه و داوری است. اگر شما راهحل مشکلات پیچیده در کسب و کار خود را بدانید، راهحل را همراه با اخباری از خود مشکل برای مدیر خود میآورید. بههرحال، امروزه راهحلهای خوب مستلزم گروههای فکری و بخشهای اداری دیگر و تخصص است. گفتن چنین عبارتی از سوی یک مدیر در واقع نوعی شانه خانه کردن از مسئولیت است.
فقط به این دلیل که یک سازمان همیشه از یک روش استفاده کرده به این معنی نیست که این بهترین روش است. آزمایش و ارزیابی مجدد فرایندها از جمله ویژگیهای هر کسبوکار موفق است. جهان واقعی دائم در حال تغییر است. فرایندها هم باید تغییر کنند. اگر مدیر شما میخواهد در مورد روشها و ترفندهایی که سازمان دنبال میکند سوال نکنید، باید بگوییم که مدیر ترسناکی است.
باز هم نشانه ترس زیاد یک مدیر نامطمئن که میترسد در شعلههای رشد و ترقی شما بسوزد.
وقتی یک مدیر بد و نالایق در تلاش برای بستن دهان شما و جلوگیری از پیشرفت شما شکست میخورد، به سادگی به شما میگوید که او رئیس است و شما نیستید. بنابراین حق با او است و شما اشتباه میکنید. تا جایی که پاها و روزمه شما یاریتان میکنند هرچه سریعتر از این افراد دوری کنید.