ترکیه و چشم انداز تمدن جهانی

ترکیه و چشم انداز تمدن جهانی

 

ترکیه و چشم انداز تمدن جهانی

بحران اروپا

ترکیه و چشم انداز تمدن جهانی - 8

ترکیه و چشم انداز تمدن جهانی – 8

00:00/08:41

توجه شما را به ارزیابی های پروفسور قدرت بلبل رئیس دانشکده علوم سیاسی دانشگاه ییلدیریم بیاضیت جلب میکنیم:

بحران اروپا

یک لحظه تصور کنید، در کشوری که زندگی میکنید، 5 مسیحی و یا یهودی سوزانده و کشته شوند، فکر میکنید جهان در قبال این موضوع  نوع واکنشی از خود نشان خواهد داد؟ (دوم اکتبر 2017 5 مسلمان منجمله سه کودک ترک در اثر یک آتش سوزی عمدی در فرانسه جان باختند.) و یا اگر کلیسا ها و کنیسه های کشورتان مورد دهها حمله قرار گرفته و به آتش کشیده شود، چه خواهد شد ؟ (در ربع آخر سال 2015 مساجد آلمان 24 بار مورد حمله قرار گرفت. http://gocvakfi.org/almanyada-cami-saldirilari/. )

کسی خواهان وقوع چنین اتفاقاتی در هیچ کشوری نیست. حتی مطرح کردن این سوال نیز بسیار دردناک است. ولی اگر این رویدادها در کشوری که در آن زندگی میکنید، اتفاق بیافتد، عدم امنیت در کشورتان، موارد نقض حقوق و آزادی ها، در معرض تهدید قرار گرفتن سبک زندگی مختلف انسانها، به رساترین شکل ممکنه به گوش جهانیان رسانده شده و به نحوی در اذهان بشر حک میشد. شما نیز شرمسار شده و به وضعیتی دچار خواهید شد که قادر به سر بلند کردن خواهید بود. ولی نگران نباشید. این اتفاقات نه در کشور شما بلکه در کشورهای اروپایی رخ میدهد. از این رو نه شما متوجه وقوع چنین رویدادهایی هستید و نه دنیا!

یک اروپای معیارگذار

اروپا تا قبل از این دوره اخیر این طور نبود. به ویژه با تجربیات تلخ جنگ جهانی دوم، اروپایی مورد بحث بود که مداما به همکاری، تفاهم و تعاون متقابل تاکید میکرد. این نگرش و دستور کار مثبت زمینه تولد اتحادیه اروپا را فراهم کرد. اتحادیه اروپا با همین همکاری و دستور کار مثبت برای از بین بردن جریان های فکری نژادپرستانه نظیر فاشیسم و نازیسم و همچنین تشویق ارزشهای دموکراتیک، حقوق بشر، برتری حقوق، آزادی های اجتماعی و اقتصادی در داخل و خارج از منطقه اش تلاش کرده و در همین راستا پیشرفت های مهمی را نیز کسب نمود. جایی که اروپا امروز به آن رسیده اگر چه نقطه ای است که این ارزشها یکی پس از دیگری زیر پا گذاشته میشود ولی تلاشهای این اتحادیه در حفظ معیارها و ارزشهای انسانی در طول تاریخ نزدیک انکارناپذیر است. اگرچه “جورج فریدمن” تحلیلگر آمریکایی در پژوهشی تحت عنوان “بحران اروپا”، از موفقیت اروپا در بین سالهای 1945 تا 1991 نه به عنوان موفقیت خود اروپا بلکه به عنوان صلح تحمیلی آمریکا و روسیه در اروپا نام برده است، ولی من با او هم عقیده نیستم. سیاستگذاری های اصولی اروپا در نتیجه درس عبرت گرفتن از رنجهای گذشته و تاثیر مثبت آن در منطقه غیرقابل انکار است.

یک اروپای منزوی که تسلیم ترس هایش شده و ایجاد تهدید میکند

ولی امروز متاسفانه چنین اروپایی وجود ندارد. با گذشت هر روز اروپای به منطقه ای تبدیل میشود که موج خارجی و مهاجر ستیزی در آن افزایش میابد. آرای احزاب فاشیستی و نازیستی رفته رفته افزایش میابد. احزاب نژاد پرست دیگر در جایگاه شریک دولتهای حاکم قرار دارند. از تعداد رهبران دارای عقل سلیم کاسته و به مرور به تعداد رهبران بی تدبیر و فاقد روح آینده نگری افزوده میشود. توهین به سبک زندگی متفاوت و  حمله به عبادتگاه های انسانها دیگر اتفاقی عادی بوده و حتی فاقد ارزش خبری شده است. نظرسنجی های افکار عمومی نشان میدهد که مهاجرین روز به روز خود را منزوی تر و طرد شده تر احساس میکنند.

احزاب سیاسی نه با یک دستور کار مثبت که زمینه ارتقا کشور را فراهم کند، بلکه از طریق یک دستور کار منفی نظیر مهاجرستیزی درصدد دست یابی به قدرت هستند. چنانچه به عنوان مثال در اتریش، یک حزب میتواند با وعده “مهاجر صفر” به قدرت برسد. با درنظر گرفتن این نکته که آنچه اتریش از حضور مهاجرین در این کشور به عنوان “تهدید” نام میبرد، یک درصد آن چیزی است که ترکیه با آن مواجه است، خواهیم دید که اروپا تا چه حد تسلیم یک اقلیم ترس و وحشت شده است.  لازم به ذکر است که یک درصد از 3.5 میلیون مهاجری که ترکیه از آنها میزبانی میکند، 35 هزار نفر میشود!

فقدان عقلانیت

ممکن است کشورها به طور دوره ای گریبانگیر چنین بحران هایی شوند. در چنین شرایطی نهادهای دولتی و رهبران باتدبیر اقدام به سیاستگذاری های دارای عقل سلیم کرده و از تعمیق این بحران های جلوگیری کرده و در صورت امکان کشورهای خود از چنگ این بحران ها نجات میدهند.

ولی با نگاهی به رفتاری که با مهاجرین، مسلمانان و ترکها دارند، واکنشی که نسبت به آنها از خود نشان میدهند و رویکردهای اتهام آمیزشان، خواهیم دید که اروپا دچار یک انجماد فکری شده است. با اروپایی مواجه هستیم که دچار فقدان اعتماد به نفس و عقلانیت شده است. ظاهرا اروپا با تضعیف روشنگری برای غلبه بر دوره اسکولاستیک مواجه شده است.

اروپا نباید مهاجرین را مسئول این مسئله بداند

این وضعیت در اصل بحران اروپاست. مهاجرین، مسلمانان و ترکها مدتهاست که اروپا زندگی میکنند. امروز بر تعداد آنها افزوده نشده است. تغییری در سبک زندگی گروه های مختلف مهاجرین نیز ایجاد نشده است. اروپا در دوره ای که اقدام به معیارگذاری میکرد، به این گروه ها با یک دید مثبت مینگریست. حال آنکه اگر امروز نسبت این افراد از زبانی طرد کننده و اتهام آمیز استفاده میشود، باید منبع این مسئله را در بطن اروپا جستجو کرد. میتوان گفت پایه و اساس این بحران را رکود اقتصادی، عدم دستیابی به سطح مطلوب جهانی شدن و فقدان داشتن یک گذشته چند هویتی تشکیل میدهد.

اروپا قبل از جنگ جهانی دوم نیز وارد بحران مشابهی شده بود. اروپا در آن دوره نیز به علت تنگنایی که دچار آن شده بود قادر به تحلیل وضعیت خود نشده و آغاز به نگریستن به یهودیان با دید یک “مسئله ” نمود. اروپا که از تفاوتها دچار هراس شده و شدت درک تهدید اش افرایش یافته بود، ترجیح داد تا هزینه ترس خود را از یهودیان دریافت کند. آنچه که اروپا بر سر یهودیان آورد و در جریان جنگ جهانی دوم خودش، منطقه اش و دنیا را به آتش کشید نشان داد که مسئله ربطی به یهودیان نداشته است. ولی تاوان سنگین عدم رویارویی اروپا با مشکلات و مسائل خود، را تمام دنیا پس داد.

امروز نیز اروپا از طریق مهاجرین و مسلمانان اقدام به مباحثه خود و آینده اش میکند. اروپا اقدام به سیاستگذاری های محدود کننده آزادی های مهاجرین و مسلمانان میکند. از حملات متوجه به سبک زندگی و عبادتگاه های آنان  چشم پوشی میشود. روشنفکران و دولتمردان اروپایی برای جلوگیری از تکرر تاریخی و بازگشت به یک زندگی مرگبار باید بحران های موجود در این کشور را ریشه یابی کنند.

آیا اروپا قادر به پشت سر گذاشتن این بحران خواهد شد؟ این درصورتی امکان پذیر است که اروپا منشا این بحران را نه در مهاجرین، مسلمانان و ترکها بلکه در داخل خود جستجو کرده و با مسائل داخل خود رودررو شود. من شخصا امیدی ندارم که اروپا بتواند بحران خود را به تنهایی پشت سر بگذارد. ولی این موضوع مقاله ای دیگر خواهد بود….

نویسنده

پروفسور قدرت بلبل 

رئیس دانشکده علوم سیاسی دانشگاه ییلدیریم بیاضیت